امروز ساعت ٥:٣٠ از دکتر مهدوی برای چکاب ٥ ماهگیت وقت گرفته بودم بابا نمیتونست بیاد خونه برای همین من و شما با آژانس رفتیم و بابایی بعداً اومد اونجا وای که چه کردی تا بابا بیاد. انقدر گریه کردی تا کل مطب رو خبر دار کردی که روشا اومده بعدا که رفتیم داخل از اونجایی که خیلی از مرد های مو سفید میترسی تا دکتر رو دیدی شروع کردی گریه کردن مگه آروم میبشدی به زور تونستم چند تا عکس با دکترت ازت بگیرم البته پشتت رو کردم تا دکتر رو نبینی خدا رو شکر همه جات رو هم معاینه کرد و گفت هیچ مشکلی نداری . ...